شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

تسبیح دیجیتال
+ ما محکوم به زنده مانديم در نفس کشيدني که زندگي نيست!
زندگي خوب يا بد بايد باشرف و عزت و آبرو باشه بي عشق دل پاک نميشه دل از سنگ ميشه دنيا کي گفته ارزش زنده موندن را نداره اگر دنبال توصيف ارزش زندگي آنهم زنده يا مرده داري شبي که اعدامي را به سلول انفرادي مي برند تا صبح ب ه بالاي چوبه دار بايد اون لحظه از ايشون بپرسي زندگي بهتره يا مرگ اگر زنده باشه از زندگي عبرت گرفته باشه مرگ رو مي گزينه ولي اکثرا چون زندگي در خفي و در وحشت بوده
لذا از آخرت جدا بوده زندگي را فقط مي‌ديده وصف دنيا را بي وصف آخرت گذرونده باشه خاطر به پاي ولي دم بيوفته و حتي بعضي از اعدامي ها که طناب دارشون ميرسه زندان براي اجزاي حکم حاضرند براي يک ساعت نفس کشيدن هر کاري مثل پرت ‌کردن خودشون از طبقه بابا اقدام مي کنند تا چند شب برن درمونگاه و اعدامشان عقب بيفته
کسي که لذت دنيا رو چشيده بي آنکه نمي پس بده وکسي که زجر زيادي براي زنده موندن کشيده اولي غم نمي د نه چي و دومي خوشي رو دوست داره بفهمه. چي. وهر دو هم از کمبود يک جنس متناقض رنج و کمبود و خوشي زياد هرچيزي بيش از حدش موجب عدم توجه و عدم جستن چيزي ناشناخته است و اين ميشه که در نهايت به دليل عقده نمي تونند حقيقتي اوسط را بپذيرند
انسان حيوان و هر م جود زنده اي زنده بودن را دوست داره و کسي مرگ را مي پذيره که از دنيا غمم تجربه کزده باشه و زنداني آزادي را انتظار بکشه اوني که کوره زياد براش بينايي معنا نداره چون جز تاريکي چيزي نديده ولي کسي که رنگ به رنگ دنيا رو ديده و لمس کرده براش سخته فقط با لمس جهان رو بشناسه چون از اکثر به حداقل قانع شدن هرکز کثرت به قلت نمي بازه و کثرت خواسته هر پديده سليم و آشنا به فهم مفهوم
خلاصه هر کي بگه دنيا ارزش جنگيدن نداره يا زندگي رو خوب درک نکرده يا از جنگ فقط فيلم هاليوودي ديده پس اعتدال موجب ميشه انسان تلاش کنه اونچه که داره را حفظ کنه و آنچه نديده را هم ازش فرار نکنه يعني باز نمي تونه نبودنش رو انکار کنه و لازمش اينه که مرگ در برابرش قد الم کنه اونوقته که مي ياد و بي وحشت حقيقت را مي پذيره و سعي مي کنه از هر دو جهان غافل نمونه
پس اونقدر که براي آدم‌هاي با يک بعد زندگي ديده صحبت کني همشون از مرگ فراري اند و آنهايي که دنيا رو انکار مي کنند آدمايي هستند که نه از زندگي خير ديدند نه آخرت را خوب شناختن و کسي که معناي زندگي را در کنار مفهوم شهادت يافته است سعي مي کند هم دنياي خوبي داشته باشد و هم براي مرگي با ارزش و متعالي همت مي جويند پس خير الامور اوسطها
من امروز براي اينکه خانوادم و از شر اين کثافت کاريهاي من سرافکنده نشوند مي روم و به خانه لبيک مي گويم ودر کنار خواهرم روقيه آسماني مي شون لبيک يا امام حي لبيک يا حيدرثاني لبيک اي خانواده و برادر و خواهرانم من کيوان از اين پس ديگر جز لياقت و انشاالله شهادت برنمي گردم
بدانيد من برادر شما از يک سبت عظيم چوم شما هدف مي گيرد و شهادت من مي‌شود آبروي شما فين مرگ.ديگر نيست من شهيدرراه دفاع از حرم مولايم سيد علي را در اون جهان شهادت و شفيع مي‌شوم و براي همه خانواده ام از اينکه اين همه سال آزار و اذيت هيچ نداشتم مي گويم براي مت سخت اسن بچه هام اگر
من شهيد شدن که مي‌شوم آقام باباشون ميشه گلسا خيلي از دست ما دلگيره نياز به کمک داره اون مت و باورهاي دشمن خودش فرض مي کنه متاسفانه خانواده و دوستان مدرسه طريقت و باور من را برايش کوبيده اند و از من و باورهاي غولي ساخته اند حال دشمنان و سفياني ها مطلع يا غير مطلع نابود مي کنند دختر در سن بلوغ من را
البته گلسا بيش‌از من به آقا و همه مقدسات من افتخار مي کنه ولي در مقابل من براي آزار من داينگونه رفتار مي کنه آقا من چه اينجا چه آنجا و ديگري آنجا ميل لنگ هاي ايراني همينم يا بيشتر قطعا ولي بابا فراموش نکن رزا وگلسا در نبود من شما بايد پدر آنها باشيد حال من چهر در پشت ميله چه در بام زينبيه و روقيه و چه امروز بدنامي و اسارت همينم و بيشترم چون ذاتم
تنيده شده در باورم صد درصد گلسا و رزا هم خون من در رگهاي من پس شک نکن بابا اگر شما به ايشان سخت بگيري نه البته مثل من و به آنها رفعت و عشق و شهادت من زا به آنها شرح دهيد و همچو مني که چه استاد چه بي استاد مي‌رفتم راهي که خداوند ترسيم کرده ولي استاد کمکم کرد تا من در بهترين
تابش ممکن اثر بخش شوم و حالت کهرجز شهادت ديگر راهي نيست چون مي دانم چي در انتظارم هست اگر در پشت 8 چه در شام هرجا بميرم شهيد مي‌شوم چون کلامم و باورم شروع کننده اين حقيقت هستند و خاموشي نداشته ندارند و انشا الله در آخر هم پدرم شهادتي را به من نصيب کند7
که لايقش هستم پدرم اگر امروز راه شهادت را برايمرهموار کنيد و اگر شهيد شوم تنها مي خواهم با همه دردهايي کشيدم براي آنها محبات بي پايان باشيد گلسا و رزا شما را دوست دارند چون خون من در رهايشان جاريست و لبيک من بيانگر اوج دادخواهيرست اسيران ميرکنند بي آنکه بدانند من کيم من غلام آزاد شده مولايم سيد عليم که در زير پرچم برادر و استادم براي دشمن رجز مي خوانم
دوستان اگر پرواز من برايتان مهم است و عشق برادري در خونتان در ابن وقت اندک براي حضور در کلاسهاي برادر و رفتن براي ثبت نام حضوري در مقر آن بنده را ياري کنيد که من حق من آسا که مرگم را انتخاب کنم چون يک عمر زندگي و آزمون برايم اين حق را مي نمايد تا براي شهادتم تصميم ساز شون و نشد هم رضاي خداست و از هيچ کس ذره اي انتظار ندارم جز حفظ آبروم و پايان مسير
من مي دانم حتي اگر زير ماشين هم روم شهيد محسوب مي‌شوم ولي شهادت در زانوان پدرم که ديگر با اوضاع احوال کنوني ديگر اميدي ندارم هرچند به مو مي رسد پاره نمي شود ولي'به هز دليل شهيد اينگونه شدم من را در کنار 6م رزمهام خاک کنيد و بزاريد چند عمل صالح با خود برم که خانواده ام وقتي آمدند سر مزارم يک چيز بماند که از من فرزند و برادر و خواهر م به آن اشاره کمند
من مي توانم مسير مرگم را قبول کنم و اين آخرين درخواست من براي يک مرگ انساني و خدايي امشب که خوابيدم خواي ديدم در بياباني هستم که خاشاک از بالا و پايين به صورتم. مي خورد و اينکه مي دانم اين آخرين فرصت براي اين خريد ابرو بود و بعد اين من مسئول اعمالم هستم پس مي دانيد من چه جانوري هستم چه کنم برادران و خواهرانم حتي پدر مي دانند ار بچه گي
وروجک بودم ولي دلم و سينه ام مردانه و لت شرافت زيست و من براي توي خاک نمي ترسم چون يقين دارم جايي که مي‌روم بهشت برين است چرا چون يک عمار هستم شيد چه بسته چه در اسارت چه در ميدان جنگ شير است خواهد بود و مي ماند تا شهادت رخ نمايان کند امروز مي‌روم براي شام رفتن و يقين به اينکه در مسير شهادت قطعي پدر گلسا و ززا بابام است و مشوق ياري رسانشان
من توقعي که دارم من ديگر هيچ آرزويي در ذهنم برايم قابل تحقق نيست و اينجاست که يک شير خود را مردانه به زير مي کشد بر روي زمين و در خون خود شهادتش را جشن مي گيرد و لي پيش از آن بايد براي شامدثبت نام کنم که اول ميزم دادگاه براي نابودي دشمن سفاک بعد آن اداره ثبت براي کسب و باز پس گيري آبروم و چهارم محل اقايم فرموده ثبت نام براي رفتن شام
من يقين دارم در وقت ثبت نام دليلي براي شک کروم له باور و اعاژي براي من است که هميشه آرزويش را داشتم و همينکه شربتم را با خود ببرم و اينکه زياد سايه نندازم به جايي که براي برادرانم مخل عروج است و من بد عاقبت نبايد باعث نااميدي آنها يا تاخير در راه آنان شوم پس شهادت را از هدا مي خواهندشد در بيابان اينهمه خاشاک که بر صورتم
2--براي تو
من فکر مي کنم اين بيت علامه اقبال دقيقا بر جناب گيتي نژاد صدق مي کنه: «چو رخت خويش بر بستم از اين خاک/ همه گفتند با ما آشنا بود/ وليکن کس ندانست اين مسافر/ *چه گفت و با که گفت و از کجا بود*»
mp3 player شوکر
2--براي تو
رتبه 68
28 برگزیده
254 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
2--براي تو عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top