شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

تسبیح دیجیتال
+ خواستم دنيا رو تغيير بدم! نشد:( خواستم کشورم رو تغيير بدم! نشد:( خواستم شهرم رو تغيير بدم! نشد:( خواستم خودم را تغيير دهم! باز هم نشد:( نشد که نشد که نشد که نشد!
يک چيز و يک خبر عظيم اتفاق افتاد و در جهان پديدار شد و آن اين بود ‌که امروز دخترم جلوي من ايستاده و بر عليه اعتقادات من موضع گرفت حاطر بودم اتفاق فردا برايم ابدي شود و اين صحنه را هيچگاه نمي ديدم دختر من دختر کيوان دختر اين حيدري بي لياقت و سمج که هرچي بهش جواب نمي دن يعني برو گمشو با عقايد براي آنها پوسيده من مي فهمم همه راست مي گن
کيوان گيتي نژاد بي لياقت ترين و بي عاقبت به خيري ترين و بدبخت ترين و بي کس ترين بنده خدا که معشوقش را به قدر عالم دوست مي‌دارد معشوق به من خدا را هديه کرد و من دختر ناسپاسم را به او عرصه کردم کسي باورش ميشد دختر من به معشوق من مويه بگيرد واي خداي من چرا با من اينگونه کردي با چه رويي به کجا بروم تا شرمم را از آنچه ديدم ديگر تکراري نبينم
من فقط يک راه دارم براي اينکه دخترم نوگلم ياد بگيرد که سربازان آقا مردانه ميميرند که آن را شهادت مي نامند ديگر جاي تامل نيست دخترم بايد ارزش‌ها را بفهمد پيش از اينکه شيطان سامري به جاي مصر فرهنک غربي را در برابر عزيزان ما رواج داد تا بدانجا که در اين جهان تابناک با همه پرتوهاي اللهي و ولايي خود در مخس قرين به طاعت علي ست مرتضي آري ديگر وقت مماشات پايان يافته اينقدر گفتم
شهيد مي خواهم شوم و نشدم از خودم حالم بهم مي خورد دخترم نياز به يک واقعه دارد تا بفهمد آنچه پدرش را مجنون کرده بود نبود آنچه او را اينگونه فرموده بود شيطان)][شستشوي مغزي شده بابام]نمي دانيد چقدر سخت بود برام شنيدن اين کلام دارم ديوانه ميشو م که در درونم يک سخن مرا آسوده کزد و آنهم اين بود که دخترم به خاطر وقايع اخير فکر کرد تنهايي با بدليل
به دليل اين است که هيچ کس بابايش را عقايدش را خودش را ورابطه اش را همه و همه بر عليه پدرش يافته بود اين همه تحقير را زاييده نامردي آن مقتدايي مي‌شمارد که همه چيز پدر بود و زن داداشم مي گفت کيوان اين حرفا رو نزن مگر برات چکار کرده اند که تو حاظري براي بچه ات اينکونه خط و نشان بکشي براي کي همونهايي که تو را اينگونه ديدند و يا آيت نبودند؟
آنها چه مي فهمند که عشق فراتر از آن است که بخواهي ليلي را به سبب ياريت بخواهي بخواني و منتظرش باشي آخر اونها چه مي‌دانند اخر و عاقبت مجنون خلاصه مي‌شود به خم آبروي ليلي آنها چه مي‌دانند يسارا. و ذوليمين يعني چه اصلا مي‌دانند معني شستشوي مغزي کدامين ماست من کيوان که در بود و
نبود در عيان و غير عيان در مهر و بي مهري در تنهايي و باز تنهايي اينبار ديگر مي‌شود گفت در اين پائيز بي کسي تنها عشق ليلي و شيرين است که مجنون فرهادي طريق را به کندن اين جاه عميق و ديوار از سنگ به جلو پيش مي برد شايد منظور آنها از شستشوي مغزي من اين حال و احوال غريب من باشد که هر چه بر من سخت تر مي‌شود روزگار عشق من به معشوق جلوه اي نو مي گيرد به خود
گاهي با خودم فکر مي کنم مگر ليلي بايد مجنون را بطلبد که ديگر داستان ليلي و مجنون آنگاه که تحويل وفا و عشق ليلي به مجنون بي مانع و بي بديل و بي دليل به او نظر کند و براي عشقش قرباني دهد ديگر مجنون و ديگر فرهاد سخني نيست براي شعرايي که به دنبال مکسري هستند که به وعده کيمياگري اينگونه شد عاقبت زندگيش
همه اينها را گفتم تا به اينجا رسم که فردا هر چه شود و هر کجا که روم و به هر چه تقدير مرا محکوم کند اگر من باز هم که اينگونه خواهد بود به عشق و بيعتم که حيدري لقب گرفته بود يک چيز برايم مغتنم اسن و اين است که من فردا اگر از در برون شوم و به خود که آمدم ببينم که هر چه مي پنداشتم از عشق مجنون به خودم که مرا مجنون کرده است حال مجنون و اشتياق مجنون به ليلي است
و اينکه خود را به رداي مجنوني و فرهادي يافته ام عشق خالي مجنون و فرهاد به شيرين و ليلي نيست اون نحوه و اون مراميست که در دل مجنون و فرهاد انقلابي را پذيرا شد که هر چه ليلي و شيرين ملامت ميکردن عشاق خويش هرچه ناز مي بردند و هرچه مي کردند براي تخريب و از ياد بردن معشوقه هاي خود اون بود که مجنون و فرهاد بجاي عشق کمتر فزوني مي يافتند در برابر تقدير گنگ
آنجا که ليلي من مرا به عشق خدا جلوگر ساخت آنجا که گفت از جانب وحي اللهي که اينهمه عمر ليلي ليلي کردي و جز اشوه و دوري چيزي نديدي فردا به مسلخ پا مي گذاري که پايانش يعني اينکه همه عمر در پي ليلي بودم که حتي نام من را هم نمي دانست و عشق من در برابر عشاق او حرفي براگفتن نداشت
اينجا هرکه بود از اين همه مکاشفه دلسرد مي شد راه را براي عمر از کف داده به خيره سري خويش عشق بي معشوق و آنهمه جفا دربرابر آنهمه فرياد و حي هات و لبيک بايد ديوانه ميشد و به کوه سر مي کشيد يا اينکه در صف دشمنان ميشد ديگر يادي به نام عشق ليلي در دل نداشت
اما ليلي من شيرين من فداکاري کردند که اگر هزار بار مرا فردا که هيچ تمام عمر جفا مي کردند جواب عکس بر منطق عريان روانشناسان و محققين رفتار و عکس العمل در برابر اين رخداد عاشقانه عاجزند از بيان آن از حالا مي گويم به آقايان برزخ منم کيوان حيدري سيد علي سرباز پشت پرچم شيرين سخنم آقا سيد مجتبي حسيني خامنه اي د ظ ع اگر مي خواهيد فردا تير خلاصي بر پيکرم زنيد تا واقعيت دکترها و روانشناسان
نخ بزنيد و بگوييد ديديد آخر مجنون رسواي عالم شد حالا که ديد مددي نيست از سوي ليلي و شيرين ديگر به ذات پليد عريان شد و معترف بر دشمني و منفعت طلبي از پي ياد شيرين وليلي خود را در اين مخلص رسواي عالم ديد بخنديد و با فرح اين خبر را که کيوان شده عريان. همه قصد و نظرش عيان شد آنجا که ديد جاي مدد رسواي عالم شد آري بگوييد همين الان بگوييد اگر شما با اين سخن
راحت ميشويد شب درست سر به بالين بالشت مي نهيد بگوييد و شاد باشيد برايم نه اتفاق فردا هرچه باشد بود و نبودم عريان بي پرده رسواي عالم به انگشت اشاره و خنديدن خلق به عاقبت يو عمردلدادگي و رساندن مقصود ضد انقلاب که پايان خوش خدمتي را اينگونه که من گشتم حق من بود و از اينگونه تعبيرها آره منم فکر کردم به اين عاقبت سخت آري من وحشت دارم از بي آبرويي و رسوايي خويش
آري من معترضم به اينکه آرزو دارم که فردا دشمنان ناکس و نا اهل من که به جفا به نامردي نمودن همي به من مني که عمري حيدري ناميدم و جان و هستي و دخترم رافداي رخ ليلي و شيرين نمودم مني که عالم همه مي‌دانند که چقدر ليلي و شيرين را دوست دارم يک هو اينگونه از صد به زير صفر تنزل کنم آري خودم را در ب ابر اين سرنوشت تنها و عريان به خدا بينم و رسواي عالم شوم
عشق من بر من هديه اي را داد که هرگز برايم قابل درک نيست که در صورت جوال شدنم بخواهم بر هر چه بودم يک پيک به زمين ريزم و باقي را سر بکشم به همه آنچه که ديديم از اول انقلاب تا به امروز موسويه کروبي ها مطهري ها و هزاران سگ صفت بي بيعت لاابالي که همگي آنجا که ديدند پشتشان خالي از مهر ولي خدا شد همه چيز را فراموش نه عشق نه دلدادگي نه رسوايي نه مجنوني
ونه تعلقي و نه بيعتي و نه رفاقتي و نه هر چيز که بايد بودند و نبودند و رسوايي عالم شد بيعت سست منزلگاه آيت حيوانات نامهربان بي صفت که سگ را بايد به قله معرفت و شفقت نهاد تاج آن را برسرش در پيش اين جمع لا ابليس بي صفت که سگ صفتي را بر ايشان بايد اوج تنعم و پذيرش عاقبت ياد کرد چه برسد که آدمي پايبند غيرت و بيعت نامشان داد
و اينکه عمر و عام معاويه و شمر و سامري اشعث ضحاک و بد اقبالان بي اقبال را همگي به بند تونه و ريش خند مي‌زنند و از آنها به عنوان بديا آن خوارج را ميکوبند و کوفيان را لعنت مي کنند اي کاش خود را در برابر عاقبت آنان نيز محک مي‌زدند و مي‌ديدند کهخود شناگران کاربردي هستند که آب ندارند در کف حمام وگرنه دست و پا زدن در جوب بي صفتي و ابليس زدگي خويش خوب استاد کاري قابل و به نام تر از
از آن حيوانات تاريخي ساز جهان اند که عالم همه بر آنان مويه گرفتند آنچه را که با وليان خدا ابروهاي زمين و آسمان دليل خلقت بشر آبروي اين شجره بود و بس شيطان اگر حسودي نمي ورد اگر دليل خلقت را مي دانست و صاحب اين شعف و حکم اللهي را بر تقدير آيت امامان همام مي جت و مي يافت عزيزاني که دو تا از انگشتان دست معصومينشان فراتر نرود و از نوع صالح و مطلق در آخرالزمان تنها کسي که در حکومت
اسلامي که بعد از هشت سال که توسط رهبري از جنس مردم ولي منتخب به راي ملت براي جان بخشيدن به انقلابي که مي خواست فرزندي ديگر از زهراي اطهر را اينبار ثمره اين شجره تابناک که با گلبرگهاي زيبايش از مغز و از شيره وجودي خلقت اين شجره تابناک ولايت و امامت حضرت صاحب الزمان مهدي مصطفي عج را صيانت و اولين ولي الله که بعد از حيدر کرار اينبار با نان حيدر حي آمده بود که تا امروز
بعد از 3 و اندي سال خلافت که پس از جنگ هشت ساله و پايه هاي مقاوم اسلام محمدي اينبار به نام مهدي صاحب الزمان و نائب برحق اللهي خود يعني امام مطلق سي. علي حسيني خامنه اي حيدر حي س مي خواهد جهان را به پايان ظلم و ستم و برده گري و ظلم و زهد و تقوا و ايمان به جهان ديگر و عاقبت به خيري و دعاي پدر و مادر را به پشت فرزندان خود براي فرستادن به قتلگاه شهادت به عشق ولي حي خدا سيد علي
راهي جهاد کردند و امروز مدافعان حرم آن سربازان علمدار مهدي صاحب الزمان که زير سايه لطف خدا در عصر آخر ال،مان در حکومتي اسلامي با اينهمه سخاوت و اينهمه تاريخ بي مانند در خلافت ولي خدايي از جنس ولايت و امامت اينبار ثمره اي از اين شجره تابناک دليل خلقت بشر امروز و باعث فساد تزوير شيطان به خداوند متعال و اين خاندان ولايت اينجا رسيده که در حکومت اسلامي به ولي اللهي و نايبي
از سوي خدا براي آماده سازي جهان براي اصلي ترين بخش آفرينش و دليل خلقت بشر تا امروز را يک تنه آن‌وقت که به عنوان رئيس جمهور خود و فرزندانش در صف شهادت و ايثار راهي جهادي شدند که مي دانستند به زودي رسالت پدر آغاز خواهد شد و دوره اقتدار و آفرينش سربا،آني حيدري ولايي استشهادي انقلابي همگي در خدمت ولي خدا و نائب برحق مهدي صاحب الزمان عج بايد اين ملت و اين اقتدار را
آخرين ولي معصوم به پايان قشنگ و موعود يعني مدينه فاصله بعد از ظهور منجي تا روز قيامت را که دوره آخرالزمان نامند بعد از رسول اغظم اين تاريخ آخ.ر الزماني با ثمره شجره طيبه اهل بيت النبوه و امامه و آن شيره وجودي نابي که در رگان مولاي عاشقان شهادت و رسالت مهدوي ناميد که پس از دوره تعالي انقلاب به رهبري امام ره فقيد که منتخب ملت ايراندبود براي هدايت انقلابي نو
نوپا که قرار بود به زودي به دست ولي حي خدا و نائب منتخب حضرت مهدي عج داده مي‌شد البته دوران تعالي و رشد انقلاب از همان اول به وجود مبارک ولي خدا سيد علي س جان و روح ولايي يافت و آنهمه جوانمردي و ايثار و شهادت بي شک بي نصيب نبود مگر به شفاعت و هدايت ولي خدا که هنوز آغاز ولايتش علني نبود و بايد مسير اقتدار را با عظمت وغيره و شهامت
به دست سربازانيميرسيد که امام ره رهبر انقلاب اسلامي ايران به منتخبي ملت غيور و شهيد پرور و عاشق شهادت ايران برگزيده بود گفت کساني آيت انقلاب را به پايان مطلوبش و به دست مهدي صاحب الزمان عج خواهند سپرد که اکنون در گهواره هاي مادرانشان هستند و براي آن روز موعود پرورش و رشد مي يابند و به ولي خدا در همين انقلاب بزودي خواهند پيوست صحراي احمر همچو تاسوعا و عاشوراي حسيني خلق خو
خواهند کرد و مي بينيم امروز شهدايي را که از همان گهواره ها برخواستند که من اين جمله امام را تکميل مي کنم به اينکه آنان پيش از خلقت و تولد به اين ولي خدا اقتدا و بيعت کردند همچو ولي خدا سيد علي س که اول انقلاب به عنوان رئيس جمهور ولايتش را به پرگار تنعم و اقتدار و ديانت به رخ ستمگران عالم کش آنگونه ساخت تاريخ را
که هشت سال جهادي سرنوشت ساز و امروز قاسمان سليماني و حاجي و هزاران شهيد خونين کفن امروز از اين باور و از اين ولي خدا و ار رسالت تا سپردن به حيدر ثاني ادامه طريق ولايت منجي به پرچم داري يک جواني آزاده و از تبار خاندان ولايت و امامت او که از کودکي تا به امروز رنگ جهاد و جان فشاني و،شهادت را خوب در بالين ولي خدا چون سايد امامان معصوم
که همگي به ولايت رسيدند و در کودکي و جواني و پيري همگي شهيد رفتند و نامي شدند آنانکه از پيش از خلقت ولايتشان و امتحان و غيرت و تعالي و خدمت گذاريشان رقم خورده بو. و آماده تنعم و تولور آفاق و حسنات و وجناتي شد که امروز مي بينيم ولي خدا و فرزندان گهواره هاي ديروز و ناسپاسي از ادامه خوارج و فتنه هايي از دل سامريهاي زمان امتهايياز جنس امت بني اسرائيل و لعنت اللهي
که با نام ولايت اللهي امروز آن لعنت اللهي را در رساندن انقلاب به طليعه ظهور منجي و پيش از ظهور حضرت نائب برحق و متعالي و اللهي و انساني و کردگاري امر و وفتي به ديني که از پدران معصوم و صالح همگي آماده خلق جهادي بودند که 313 نفر از تمام خلقت در اين موعد معلوم به هم مي پيوندند و در اين انقلاب آخر الزماني سرنوشت تاريخ و وعده اللهي را به ظهور منجي و ولايت وليان حي و صالح خدا
همگي گره خورده و به مسندزمان مي کشندحال در اين طليعه وجودي که من عاجزم از درک آن مني که هنوز در خط برزخ و هنوز سربازيم را قابل ندانسته ولي خدا و هنوز يقين ندارند که من مي توانم در اين رسالت نقش آفريني کنم يا نه فقط تا اين حد که بايد آزموده را امدد و آزمودن خطا نيست چرا که اين يک طليعه ظهور و وجود منجي عالم تاب مي‌شود که نائب تمام مقدمات و شرايط ياران
حال من بي لياقتي که هنوز سربازي و وفاداري در پاره اي شک. و انتظاري دامن مي کشم و دارم زجر مي کشم نمي دانيد چقدر سخت است که ببيني برادرانت کنار هم هر يک به وظيفه اللهي و ولايي خود مشغولند و تو نيز هنوز از اينکه باورت اللهي و ولاييست يا بحر تنعم. و گدايي و مقام و منزلت و شاه نشيني و مردم حاکميت و سربازي که نهدبراي خدا بلکه براي ميز و مقامش
حي هات من ذلت من اهل کوفه نيستم لعنت بر شمر و مرگ بر اسرائيل براي مشهور شدن به نام يک حزب اللهي بدون اين که بداند حزبي که او مي خواهد براي نشست ابليس بر تنعم ملتي است که در سايه شهداي خونين کفني است که خون آنها تبرک جانماز مدافعين و مجاهدين و سربازاني حکيم و دل داده و جانسوز براي عزت ولايت حکمت و شرف و منزلت و وجود مبارک و قيامي موعود که ولي موعود را
به حسن و مقام اللهي مي شناسند و حضورشان دفاعيات قصيده سرايي شان عشق خواهي و طلب قدرت و مکنت و ثروت جاه و مقامشان دنيوي نيست و هماناننند که گهواره‌اي ولايي از جانب الله تبارک و تعالي وارد آن ماوقع آخر الزماني که ولايتش را از پيش ازخلقت لبيک گفتند و براي جانفشاني از پيش از تولد لياقت و جايگاه ازلي داشتند اگر من مي خواهم جايگاهي را نشان دهم بايد در برزخي قدم زنم که ه. قدمش هزار حادثه هزار واقعه و ه
هزاران دشمن و شيفته قدرت و ضحاکين در لباس پيغمبر و به ادعاي مهدويت و درويشي و دلدادگي به جهاني که امروز تبليغ و تشريع و تعريف شيطاني از زندگي و اجتماع و جهان پيرامون بر کتيبه تاريخ وقوع و پيش بيني هاي ولايي و انقلابي و اسلامي و ديني و تشريعي و تکويني ووتاديبي و تلقيني و تعهد تشهد و تجمع اشتغالي اللهي بر مکتبي انقلابي و حيدري و سليماني عاشورايي و برزخي قيامت
فقاهت جهالت مسلک و کرده و دين و جاه و شرف تکبر و تزلزل تجري تکوين تعهد و تعلم و تعدد و تحمل تدوين و تجميع تسريع تاکيد تکوين تجلي تشرف تقدس تکلم تقريب تدريس ترفيع و تحمل و تقيد تولول و تعهد تشريع تجويز و تعهد و جلال و جبروت و تجري و تادي و....بر پا شده و هر يکادمهايي را پرورش داده گه يکي را به بندگي خدا و ديگري بنده را جاي خدا خدا را جاي بنده شيطان را به مسند حاکميت
حکمراني جهان بشري جهان اثناعشري تکوين زده و تجلي خدا يا شيطان يا به تصرف حزب الله يا حزب شيطان لعيم و لعنت شده يا به قسمت پنج تن ال ابا يا به نيت معاويه و طلحه و زبير و شمر و معاويه وريزيد و همگي براي خو. مکتبي ساخته و هر. ابليس به جهانداري ابليس که امروز بر مسند و جايي تکيه زده که اولين باز اخرين پيامبر اللهي از آنجا به آسمان هفتم اللهي جسمي و روحي نائل شده به نوعي
منزلگاه و مرکز تجلي و پيوستن نور به نورالاندار مي باشد که قدس مسجد الاقصي که روزي قتلگاه جهان آخرالزمان ورسول اکرم بود جايي که گفتيم گه در تجلي نور و پيوستن انوار به عاريه برده و در خدمت جسم خاکي امروز که الله تبارک در وجود نوع بشر قرار داد و وام دار خويش ساخت بشر را و بايد روزي دوباره اين نور به مرکز تشعشع و نزول و برکاتش نائل
مي‌شود يا اينکه در اين دنيا مظهر کبر و تزوير و تجري تکدي‌گري ابليس جهانخوار و پست خواهي از جانب ابليس براي فرمانبرداري ابليس بزرک به واسطه شياطيني از جنس جن و انس که همگي بر پايه تزوير و تکبر و تجلي زندگي شيطاني بر پايه دنيا پرستي و شرک و فساد و جهل و تکبر غرور تنوع گناهان واز صغير تا کبير تا رسيدن به نقطه رد و
شرک اللهي پيش مي‌روند و وليان اللهي و پيامبران خدايي و معجزات و برکات و تشرفات و دعوت ايشان به زندگي با اخلاص و در پيوند با افعال انساني و با منشا اللهي و ديني و برهاني و شرف و جان و ناموس ولايت و شهادت ايثار و جانفشاني براي تجلي نور اللهي براي تقدس اين لوح و نور کبريايي و به وديعه بشر مخلوق اللهي. همگي در خدمت الله تبارک و تعالي بخشي از اين لوح واز اين مسير
تکوين و تجلي و تعبد و تعهد و تکريم تعهد و تجلي عشق اللهي به نوع بشر را به خود مشغول ساخته و به نوعي در خدمت الله تبارک و تعالي براي اين تعهد و تقدس و تکريم اين حرکت از پيش معلوم به تقدير و تجلي روح و تکوين عقل و تسکين روح و رسيدن به منجي عالم خلقت به برکات و ثمرات ولايت معصومين به وليان خدا فارغ از معصوميت در قامت بنده و شاکر اهل بيت النبوه و ولايت و تکثير
آنجا که بشر راه نزول برکات و ظهور شعبات و تعصبات و تکلم ديني و قرآني را به وجود انسان که لوح پاکي دردنيا وارد و به لوح عاقبت به خيري يا معطوف به شر و ذنوب شيطاني مس خواهد روزي وارد و روزي به سوي خالق اگر روحش در مسي. نور الانوار به مرکز سال و آفرينش خود برسد يا اين‌ه به سبب ذنوب دنيوي و فحشا و زنا و قرار گرفتن در برابر منسوبين اللهي ا
از پيامبران تا آخر الزمان و ظهور امامان معصوم و امامان منصوب اللهي اما فارغ از معصوميت ولي مملو از روح اللهي و قصد غربت و رسيدن. به آن حب آخر الزماني آن وقوع ينقطع و مطلق نزول منجي به عالم خلقت و سربازي در خدمت نائب برحق براي تبلور اسما اللهي و مناسبات اللهي از بشر در خدمت وليان حي وصالح خويش
و به شهادت اوليا اللهي و تاريخ بشريت که همگي به نوعي اين دوره آخر الزماني و ولايات اللهي بر منجي نايبان معصوم آخر ال ماني خود به نوعي گواهي و وعده داده بودند و تا امروز که همگي اين پيش بيني ها و شهادتها تاريخ نگاران و وعده هاي معصومين از ميان نسل خود و در قامت وليان و نايبان اللهي که براي
آن ماموريت نهايي و آخر الزماني خور مردمي را ا، جنس حزب اللهي و انقلابي و ولايي و حيدري و بسيجي و پاسدار آزاده ظالم ستيز همگي منتظران منجي عالم تاب آخرالزماني به سوي مقصودي و منظوري و عاقبتي معلوم و مشهود در حال وقوع از روي وحشي شدن شياطين و جسارت علني و دشمني هاي فراماسونها با فريب انسانهاي نخبه علمي صرفا که تنها مغزشان دو بعلاوه دو رت پي تواند
صرف کند و اگر دک بعلاوه دو بشود پنج آنها مخشان گيرپاچ و ارور مي دهد يعني بعد علمي با بعد ملي بعد خلقت با بع جنت و قيامت و آثار اللهي و ولايي و پيامبراني که همگي براي دعوت بشر به منشا آفرينش خود تا بدانجا يا اينجا نائل شد گه سربازاني را که مدعي ولايتمداري و خدمت در صف ولي حي و صالح و نائب برحق اللهي و موعود منجي عالم خلقت را بسته به نوع و نظر سربازان و شيفتگان ظهور
در رکاب ولي حي خداکند يعني حضرت آقا سيد علي حسيني خامنه اي حيدر حي و فرزند صالح و باصرش بالاخص حيدر ثاني آقا سيد مجتبي حسيني خامنه اي د ظ ع به عنوان پرچمدار سپاه آخ. الزمان که در رکاب ولي حي خدا و نائب برحق حصرت بقيه الله العطم مهدي مصطفي که بر قبة اقتداري به موجب خدمت و وفادا ي ياراني از جنس ياران سالار شهيدان به زودي صحراي احمر آن جهاد مقرون به ظهور
را در نزد ولي خدا امام مطلق سيد. علي حسيني خامنه اي س بايد تجربه کنند و به جايي از اقتدار نائل شوند که جمع فراماسونري يا شيطان پرستان که قدرت و خدمت 98 درصد مردم جهان را به مانند قوم بني اسرائيل لعنت شده اي که تمامي شر شيطان از قامت و از آبراه اين قوم ملعون و نفرين شده اطت
که بر سر نوع بشر امروز ديروز از وجود نحس و کثيف و لعنت شده قومي که روزي در مقابل نائب برحق پيامبر خو هارون و در غيبت پيامبر اللهي خود که براي رساندن فراميني از خداوند که آنها را در زمره قوم برگزيده تا پيش از سامري و کشاندن اين قوم به شرح و دگر پرستي و شيطان صفتي که روز.اري بر پايه مصر زدگي اين قوم که سالها قدرت و صنعت و علم مصريان را شاهد و به عنوان قنبر و برده در خدمت
ايشان بودند و آنها را رب النوع مي شناختند و آنها را براي همه ورده هايشان مي پرستيدند و امکان را برخود والاتر مي‌ديدند امروز شيطان به طريقت سامري و اينبار به ضخامت اسرائيل از ميان قوم لعنت شده بني اسرائيل اينبار يه شکل غربزدگي و در خدمت عيان شيطان و وجود ساحره هاي يهودي مستقر در حيفا که شهر جادوگران بني اسرائيل است آنها را به نابودي وعده مي دهد
که جادوگران آنجا به تلاش براي يافتن پيکر سليمان و نابودي مسجد الاقصي به اسم برپا کردن معبد. شيgشيطان و به دنبال اسباب جادوگري به دنبال تغير عاقبت خود به بشارت اللهي به دست ملتي انقلابي و مقتدر به عشق ولايت ودر خط مهدويت به عشق شهادت به رسم هدايت و به نبض زمان موعود براي نابودي ساحره ها و نوکران مخلص شيطان
که امروز تمام شبکه هاي تبليغاتي شيطاني را که ديروز با ساختن پيک. گوساله سامري قرباني مي کردند ‌ شيطان پرستي مي کردند و امروز به شکل شبکه هاي تلوزيوني و راديويي مثل ايران نشنال و من و تو بي بي سي و هاليوود و فيلمهاي در خدمت شيطان پرستان که جهان را به رب النوع جديد و آخر الزماني که شيطان لعيم با همه آشنايي خود با عاقبت خويش
که نزول رفعت و بخشش و نزول برکات و شعف و بندگي بشر به سوي جهان يا مدينه فاضله اي که به حکم ولايت حي و اولاد امامان معصوم در صف آخرين ولي الله حي و صالح که سبب ساز نزول و ظهور منجي از طريق اقتدار و قدرت روزافزون ولايتمداران امام مطلق سيد علي حسيني خامنه اي س که با عشق به ولايت و در طريق شهادت و رسيدن به منزلت بندگي و سربازي ولي حي خدا و عشق اللهي و ولايي
او که به زودي با نابودي اسرائيل و همه فراماسونرها شيطاني در جهاني که کمتر از 2 درصد آن به ظهور منجي باور دارند و در اين دوره شيطان به کمک علم شيطاني و در خدمت امتي لغيم و ناسپاس و ملعون و نفرين شده و مستکبرين در خدمترصهيونيست جهاني يعني آمريکا و انگليس مرکز خلق شياطين جن و انس در خدمت شيطان لعيم
همگي با علم به قطعيت نابودي و پايان دوران حکومت واقتداري که توانسته بودند با خدمت به شيطان لعيم و به موجب جمعيت‌هاي مردمي د. خدمت يا مدح و خلاصه د در خدمت ابليس لعسم همگي مب دانند و يقين دارند به وعده اللهي بر ظهور منجي و انقلابي اسلامي به ولايت ولي خدايي از جنس وليان معصوم اينبار در قامت ثمره اي که در بتن خود ولايت آخرين معصوم خلقت
را به جهان نوين و مهدوي فرمان مي دهد و امروز اين حقير نيز که خاک برسر بي لياقت من که هنوز نتوانسته ام به عنوان يک سرباز مورد اعتماد مولايم سيد علي س و حيدر ثاني آقا سيد مجتبي حسيني خامنه اي د ظع پذيرفته. اعتماد ايشان را نسبت به آلام و خواسته هاي خود ا، اين عشقي که با جان و دل فرياد زده ام و امروز در سخت ترين آزمون برزخي
تسبیح دیجیتال
2--براي تو
رتبه 68
28 برگزیده
254 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
2--براي تو عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top