پيام
+
زن و شوهر هر دو نابينا بودند و با گدايي روزگارشان ميگذشت و شش بچه قدونيم قد را بزرگ ميکردند.
پسربزرگشان کلاس نهم بود.
در عمليات والفجر مقدماتي شهيد شد.
هيچ کس حاضر نشد خبر شهادت را به پدر و مادر بدهد.
ناگزيرخودم رفتم.
وقتي سربسته به پدرش گفتم پرسيد:يعني ماالان خانواده شهيد هستيم؟
ديگر گدايي نکرد. گفت:شهيد ما آبرو دارد
حاضر نشد حقوق بنياد شهيد را بگيرد و باقي عمر را با نماز و روزه استيجاري گذراند.
*سحربانو*
99/1/20
انديشه نگار
:(