پيام
+
هيچ کس مرا نمي فهمد مگر خاک
يار همجنس بفهمد غم يار خود را...
رضا صفري
01/10/21
2--براي تو
مشتاقانه در آرزوي روي در نهان خاک کشيدنم!
كيوان گيتي نژاد و
من عمري در زمين بر رو و اوج برين بودم لا خيال داشتنت حسي گفت اي ملول و مست و ديوانه نباشد اين پرتو حق در نشان و نشانه بر تو تاريکي جهل و تنهايي صوت دلان برايت تنهايي و ازلت از غم معشوق و به ازلت و تنهايي تو روزها شعر بي وزن سياق سرداده اين دل جادوي عشق تواست تو جادوگري هستي که متانت به تنهايي اسير مي کند مجنون را تور سينا را ديدي به موسا چگونه رخ را به آتش و نور اللهي نويد و ده فرمان داد
كيوان گيتي نژاد و
حال تو ببين از اين ده فرمان کدامش به حق و به چندش خريدار شد دل دلداده جمع گوساله پرستي که آقازاده يوسف پيغمبر قنبري شيطان مي کرد و به پوست خياري همه ااقازادگي را بفروشد و خلاص از جهنم قحر موساي پيمبر در کنار تاريکي قتلگاه به يمن آقازاده بودن بدون قنبري از بحر شيطان از انتقام موسي به شمشير عزيزان او را فقط به حکم خويشاوندي از قحر خويش جدايش ساخت از عذاب
كيوان گيتي نژاد و
ولي عاقبت اين قوم ذليل شده با غصب و غضب با نزول و خوردن گوشت هم نوع خود باقيست و در ناز و نعمت مي کنند از سامري و شيطان فرمانبري اي خدا مگر خليل الله نشد نفرينش مجذوب فرمانبري. من تنها ماندنم غذايي پي در پي و غضب در تن و سيم و زر شده همه پاداشش من شدم پاداش و غنيمت اين قوم بدکاره به دروغ و فرجام اين پيوند اللهي حيدري شر تنهاترين سرباز زير صفر بي س.و خسته ام از اينهمه
كيوان گيتي نژاد و
جفا و آزمودن آزموده وقتي هر