پيام
+
سروده ام يک غزل مست کننده براي تو
فُسوس که محتسب تازيانه در دست است...

شهيد هادي
98/2/30
عشقستان اسماعيل
محتسب مستي به ره ديد و گريبانش گرفت/ مست گفت اين پيراهن است افسار نيست/گفت مستي زان سبب افتان و خيزان مي روي/گفت جرم،ره رفتن نيست،ره هموار نيست/ گفت بايد تا تو تا خانه قاضي برم /گفت قاضي نيمه شب بيدار نيست...يادش به خير عاشق اين شعر پروين بودم و الان ناخود آگاه يادش افتادم
2-FDAN
{a h=smaeil59}عشقستان اسماعيل{/a} به به چه زيبا اسم شعر يادتونه؟
2--براي تو
http://smaeil59.parsiblog.com/Old/Feeds/ سلام محتسب رو نه در اشعار پروين، بلکه بايد در اشعار حافظ پيجو شد..معمولا منظور از محتسب هم امير مبارزالدين محمد هست که به نام شريعت، قساوت بسيار به خرج مي داده
2--براي تو
http://ANFD.parsiblog.com/Old/Feeds/ سلام فکر کنم مست و محتسب بود
2-FDAN
{a h=3123321}2براي تو{/a} خيلي مرسي
2--براي تو
http://ANFD.parsiblog.com/Old/Feeds/ خواهش مي کنم:)