پيام
+
زلف آشفته کرده اي، قصد جان ما داري؟
تيغ به ما آخته اي، ناوک چشمت بس نيست؟
غزل صداقت
98/2/11
عشقستان اسماعيل
زلف آشفته و خوي کرده و خندان لب و مست/سر فراگوش من آورد و به آواز حزين/ گفت اي عاشق ديرينه من خوابت هست؟
2--براي تو
{a h=smaeil59}عشقستان اسماعيل{/a} پيرهن چاک و غزل خوان و صراحي در دست...
عشقستان اسماعيل
{a h=3123321}2براي تو{/a} اين دقيقا همان مصرعي بود که يادم نمي آمد و گيگيلي وار توان مراجع به ديوان حافظ را هم نداشتم :)
2--براي تو
{a h=smaeil59}عشقستان اسماعيل{/a} سلام يه بيت هم جا انداخته بوديد که گيگيلي وار ننوشتمش :)
عشقستان اسماعيل
زلف آشفته و خوي کرده و خندان لب و مست
/
پيرهن چاک و غزل خوان و صراحي در دست
/نرگسش عربده جوي و لبش افسوس کنان/
نيم شب دوش به بالين من آمد بنشست/
سر فرا گوش من آورد به آواز حزين
گفت اي عاشق ديرينه من خوابت هست؟
عشقستان اسماعيل
دود از کنده بلند ميشه مادر:)
2--براي تو
http://smaeil59.parsiblog.com/Old/Feeds/ زنده باشيد مادر:)...عاشقي را که چنين باده شب گير دهند/ کافر عشق بود گر نشود باده پرست/ برو اي زاهد و بر دُردکشان خورده مگير/ که ندادند به ما باده جز اين روز الست/ آنچه او ريخت به پيمانه ما نوشيديم/ اگر از خمر بهشت است وگر باده مست/ خنده جام مي و زلف گره گير نگار/ اي بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست:)
2--براي تو
اين غزل يکي از اولين غزل هاي حافظ بود که حفظ کردم:)
عشقستان اسماعيل
{a h=3123321}2براي تو{/a} من حفظ مي شم حفظ نمي کنم... يعني از هر شعري خوشم بياد يا هر چيزي اونقدر مي خوانم و لذت مي برم که خود به خود حفظ مي شم. اما اين يکي رو از بس شنيدم از خواهرم که دانشجوي ادبيات بود که حفظ شدم
2--براي تو
http://smaeil59.parsiblog.com/Old/Feeds/ سلام براي ماهايي که رشتمون ادبيات نيست نوعا اين طور هست که يک غزلي يا شعري رو مي خونيم و به دلمون مي شينه و بعد از بس تکرار مي کنيم حفظ مي شيم:)