پيام
+
دلم بي رحم مي گردد
نگاهت را نمي فهمد
نمي فهمد صداي غرش اشک گرمت را
نمي بيند هُرم نگاهت را
نميداند که بي تابي
که غمگيني
دلم بي رحم مي گردد
تو غرق حسرت و آهي
گرفتاري و غمگيني
و من آرام و بي دردم
نه مي ميرم
ز درد تو
نه کاري مي کنم
دلم بي رحم مي گردد
چنين چون سنگ مي گردد
نمي ريزد...
2-FDAN
98/6/4
انديشه نگار
بسيار زيبا...
2--براي تو
نمي ريزد ز چشم من نم اشکي, نه مي ايد ز سينه اه غمگيني, چه سنگين گرديده اين دل, چه تاب غصه ها دارد, چو تيغ اخته بر سنگ, ندارد غصه ات تاثير, چو شعله سر کش در دل دريا, ندارد اه تو سوزش , چه سنگ گرديده اين دل بي تاب و شيدايم...
2-دست خط
زيبا بود ولي پارادوکس داره ..نم يشه که دل هم بي تاب و شيدا باشه هم بي تاثير از غصه يار و سنگ دل باشه
2--براي تو
متناقض نماها تعمدا آورده شدن
2--براي تو
:(
2-دست خط
وصف حال بود و زيبا
2-FDAN
:(